صدیق تعریف، خواننده ای برجسته و اندیشه مند!
1398/7/22 , تعداد نمایش
551 ,
تعداد نظرات
0
سیری
در اندیشه ها و فعالیت های هنری او
گفت
و گویی با صدیق تعریف، در سفر آپریل 2011 به ایتالیا
آواز بخوان، تو مرغ خوشخوان
ما را سببی است زخون دل، جان
تعریف دل ِ تو، کار من نیست
بشنو سخنیز اشک ِ سوزان!
( س – م )
اختصاصی
موسیقی هنری ایران: پیش از به گفتگو نشستن با صدیق تعریف،
شایسته است، بیوگرافی کوتاه و فعالیتهای بسیار پر بار هنرمند محبوب میهنمان را
فهرست وار در اختیار دوستداران هنر قرار دهیم:
تولد
در سنندج سال 1335 – 1956میلادی.
ورود
به دانشکده هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، سال 1354.
فارغ
از تحصیل در رشته هنرهای نمایشی ، سال 1359.
درک
محضراستاد برجسته آواز ،زنده یاد شادروان محمود کریمیاز
سال 1354 تا 1356.
آشنایی
با مکتب و شیوهآوازی استاد طاهر
زاده به روایت استاد نور علی خان برومنداز
طریق جناب رضوی سروستانی از سال 1355 تا 1357.
آشنایی
با شیوه وسبک آوازی استاد
عبداله خان دوامی بهیاری و همت جناب
نصراله ناصح پور از سال 1359 تا 1364.
آشنایی
بیشتر با شیوه و سبک مکتب استاد طاهر زاده به اهتمام جناب محمد رضا لطفی، سالهای
1361 و1362.
اجرای
اولین کنسرت رسمی وارائه ی اولین آلبوم موسیقی با عنوان " مکتب اصفهان ، به
یاد استاد حسین طاهرزاده " در دستگاه سه گاهباهمکاری گروه شیدا و عارف به سرپرستی محمد رضا لطفی ، سال
1362.
اجرای
کنسرت "شورانگیز" (بیات ترک) با همکاری گروه شیدا و عارف به سرپرستی و
آهنگسازی حسین علیزاده در تهران تالار وحدت ، پائیز 1367.
همکاری
بااستاد حسین دهلویدر اجرای قطعاتی در آلبومی به نام " آثاری
از حسین دهلوی " سال 1364.
اجرایچند تصنیف کوتاه بر روی رباعیات ابوعلی سینا به آهنگسازی فرهادفخرالدینیدر سریالابوعلی سینا، سال 1364.
ارائهآلبوم " گلگشت
" با همکاری گروه شیدا به سرپرستی پشنگ
کامکار ، اسفند 1367.
اجرای
کنسرت "همیاری " در حمایت از زلزله زدگان گیلان و مازندران با همیاری
گروه "همنوازان ستار" به سرپرستی و آهنگسازی حسین علیزاده ،تابستان 1368.
تدوین
و ارائه آلبوم " شیدایی
" کاری مشترک با جلال ذوالفنون و اجرای
گروه ستارنوازان، بهار 1369.
فراگیری
قطعات و تصانیف استادان قدیمی در محضراستاد زنده یادشادروان اصغر بهاریاز سال 1368 تا 1372.
اجرا
وعرضه آلبوم " فراق " با
همکاری گروه شیدا و سرپرستی پشنگ کامکار ، زمستان 1371.
تدوین
و ارائه آلبوم " شوردشت " با
همیاری گروه همنوازان، زمستان 1372.
اجرای
کنسرت "سه گاه و ماهور " با همیاری گروه همنوازان سال 1373 ، فرانسه
پاریس.
آشنایی
با مکاتب و شیوه های آوازی قدیمی ایران در محضر جناب مجید کیانیاز سال 1370 تا 1373.
اجرای
کنسرتبیات اصفهان همراه با
گروه شیدا به آهنگسازی و سرپرستی محمد رضا لطفی در کشورهای
ایتالیا،فرانسه،انگلستان،آلمان و سویس ، اسفند 1374 و فروردین 1375.
اجرای
آواز وتصنیف "کُلِ
صبحً" عبدل قادر مراغه ای (موسیقیدانبزرگ
قرن نهم ایران) در مقدمه سریال امام
علی (ع) حاصل تحقیق و تدوین استاد فرهاد فخرالدینی، سال 1375.
تدوین
و ارائه آلبوم " آبگینه
" به همراهی گروه همنوازان، بهار 1376.
درک
محضر زنده یاد شادرواناستاد رجب امیری فلاح
،از سال 1372 تا سال
1375.
اجرای
کنسرت " اصفهان و بیات ترک" همراه با گروه
همنوازان در فرانسه و چند شهر مراکش سال 1382.•
اجرا
و ارائه آلبوم " ماه بانو " به مناسبت چهلمین سال
درگذشت قمر الملوک وزیری (ماه تابان آسمان آواز
ایران)، سال 1378.
تدریس
موسیقی و آواز در دانشکده تأتر و سینمای دانشگاه سوره و دانشکده موسیقی دانشگاه
هنر از سال 1380 تا 1383.
اجرا
و ارائه آلبوم " کردانه " با
اجرای گروه کامکارها به سرپرستی ارسلان کامکار، سال 1382.
اجرا
و ارائه آلبوم " ماه عروس "به
آهنگسازی حمید متبسم با اجرای گروه دستان، سال 1384.
اجرا
و ارائه آلبوم " خیال انگیز " به آهنگسازی مجید درخشانی ، سال 1388.
اجرا
و ارائه آلبوم " مهتاب " روی شعر
نیما یوشیج و..... به آهنگسازی حسین یوسف زمانی با اجرای ارکستر سمفونیک ،سال 1388.
دعوت
رسمی به کردستان عراق و اجرای برنامه ای تلویزیونی در کانال کردسات KURDSAT و اجرای برنامه در رادیو خاک و چنددیدار فرهنگی و هنریاز مجامع و جمعیتهای هنری در پائیز 1388 وتدارک مقدمات اجرای
بزرگ کنسرت موسیقی در شهر سلیمانیه و تهیه چند کلیپ موسیقیائی کردی در سال 1389.
اجرای
چند کنسرت در اسفند 1389و فروردین 1390 در
فرانسه و چند شهر ایتالیا
تدریس
و تعلیمآواز ایرانی از سال
1364 تا هم اکنون .
اورتور
اندیشه
برای
ورود به لابیرینت های روح شاعرانه ی صدیق تعریف، در خطوط زیر، بخشهایی از نوشته ها
و مصاحبه های او را بیان میدارم.
صدیق
تعریف در نبشته ای با نام" اندوهیادواره پرویز مشکاتیان- مهرماه 1389" با پرویز مشکاتیان چنین سخن می گوید:
"بیدار
شو پرویز، بیدار شو، ...، بیدار شو رفیق که گاه بیداریه، گاه خواب نیست، خودت بهتر
از هر کسی می دونی گاه خواب نیست! ...بیدار شو عزیز ... بیدار شو رفیق ... همراه
شو ... کاین درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود!.."
تعریفدر ادامه می گوید:
اما
پیشاپیش تر از این ها پرویز هم دانشکده ایم را می دیدم در دانشکده ؛ می گفتند
سنتورنوازی است قابل و با استعداد از دیار و تبار... فریدالدین عطار نیشابوری،
شاعر اخترشناس و ریاضیدان نامدار، عمر خیام نیشابوری ! این قول را گذار روزگار
ثابت کرده و امروزه در دل ها به ثبت رسانده است ... اکنون او به آرامی، فارغ از
این روزگار غدار مصیب بار، آسوده غنوده است در همسایگی شاعر بلند آوازه ی شعر ِ "
گر مرد رهی میان
خون
باید رفت / از پای فتاده سرنگون باید رفت . تو
پای به راه نِه و هیچ مپرس / خود راه بگویدت که چون باید رفت " ِ شیخ عطار
..................
او
در ادامه می گوید:
پرویز
یار فروغ بود و در وهم سبز ِاو دلش را در نی لبکی چوبین می نواخت آرام آرام ، و در
باغ بی برگی و اندوهبار اخوانکولی وار می لولید ،
و در گلستان و بوستان سعدی می گردید و در خانقاه مولانا وبارگاه
حافظ با لذت شربی مدام می چرخید و می چرخید و می نالید و می نالید و ... در آسمان
خیام و در آستان عطار و بایزید، چشم به سو سوی اخترکان، روح پرواز می داد و در
کوچه باغ های نیشابور کدکنی پرسه زنان می رفت و می رفت و می رفت و شباهنگام با
نیما!...........
حال
بر خاک تازه ی مزارش همه جمع اند ... یارانش، ... دوستدارانش در آرامگاهی در ساحت
شریف آرامگاه عطار ... فروغ، انگار پیش تر ها شعری برایش سروده است که می خواند:
رفتم
که گم شوم چو یکی قطره اشک گرم
در
لا به لا ی دامن شبرنگ زندگی
رفتم
که در سیاهی یک گور بی نشان
فارغ
شوم ز کشمکش و جنگ زندگی
با
شعری از خیام که پرویزسخنانش را زینت می بخشید، بدین اندوهیادنامه پایان میدهیم:
ای
مفتی شهر از تو پرکارتریم
با
این همه مستی از تو هشیارتریم
تو
خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف
بده کدام خونخوارتریم.
صدیق
تعریف، در گفتگویی باآقای محمود توسلیان،
که همزمان با انتشار آلبوم خیال انگیز با آهنگسازی مجید درخشانی، انجام گردیده، و
با عنوان" تهی از آرمان نیستم"،زینت شده است، به
پرسشها چنین یاسخمی دهد:
متوسلیان:
شما به لحاظ تربيت- البته نه صرفا تربيت خانوادگي، بلکه بيشتر اجتماعي- يک فرد
آرمانگراهستيد و اين گرايش را
تاکنون در خود حفظ کردهايد. اين در حالى است که زندگى معاصر پيش روى ما چندان
آرمانگرايى را برنمى تابد و فرد آرمانگرا در تنگناهاى مختلف قرار مىگيرد. شما
فاصله اين ايدهآليسم خودتان تا رئاليسم هولآور زندگى امروز را چگونه حفظ مىکنيد
تا آسيب نبينيد.
صدیق
تعریف: نسلى که من هم جزو آن
نسلم ، نسلى بود که با وجود خيلى مسائل توانسته بود آرمانهايش را حفظ کند. اگرچه
امروزه صاحب آرمان بودن خيلى محلى از اعراب ندارد، اما مىتواند يک اهرم پيش برنده
باشد براى کسى که در روزگار عسرت زندگى مىکند و سعى دارد زندگىاش را معنايى زيبا
ببخشد يا (زندگىاش را زيبا معنا کند) اگرچه در آرمانگرايى نوعى ايدهآليسيم مستتر
است، اما من هيچوقت در هپروت زندگى نکردهام و سعى کردهام واقعيتهاى موجود
زندگى را هم براى خودم تجزيه و تحليل کنم و دريابم چرا به ناچار و از روى اجبار بى
آرمانى دامن گستر شده است. شايد يکى از دلايل گسترش بىآرماني، تغييراتى است که در
سطح جهان حادث شده است. فکر مىکنم منطق اين قضيه را تا حدودى دريافته باشم و تا
همان حد هم سعى کردهام خودم و آرمانهايم را با اين تغييرات وفق بدهم. منتها تا
حدى که از آرمان تهى تهى نشوم و براى زندگىام چشماندازى ترسيم کنم!
متوسلیان: يعنى کنار آمديد با اين بىآرماني؟
صدیق
تعریف: کنار آمدن نه به
معناى تحمل کردن. اين يک واقعيت است و شرنگى تلخ البته. اما همين واقعيت مىتواند
يک موتور محرک باشد براى انسان که از خودش سوال کند «چه بايد کرد؟» شايد در نهايت
پرسش شما بىجواب بماند اما همين پرسش انگيزه خوبى است براى ادامه حيات. اين درست
که فضاى موجود براى خوب و زيبا زندگى کردن تنگ است، اما اين تحليل و پرسش خود به
خود من و روح من را به نسل بعدي، نسل شما و نسلهاى بعدى پيوند مىزند.
... هنرمندها
دنيايى را مىسازند که بهرغم غيرواقعى بودنشان
زيباست. اين دنيايى که توسط هنرمند خلق مىشود، دنيايى است آرماني؛ آنچنان که بايد
باشد نه آنچه هست. يکى از بزرگ ترين شانسهاى آدمى داشتن قدرت تخيل است و اين
شانس در هنرمند بسيار بيشتر است.
هنرمند
جهانى را مىآفريند که زيباست. حافظ را نگاه کنيم و اشعارش را ؛درست است که از تلخىها و رنجها و هجرانها سخن مىگويد اما
در نهايت و در نااميدانه ترين وجهاش باز به اميد مىرسد. شما به دنياى
نابهنجار و افسارگسيخته و بىرحم انسان امروز نگاه کنيد. انسان امروز به واسطه
حضور رسانههاى مختلف به موجودى بىآرزو و بىواکنش تبديل شده است، جهان پيرامون
ما جهانى بىرحم است. به طور مستمر و شبانهروز در عراق، افغانستان، پاکستان و...
هزاران نفر کشته مىشوند و اخبارش هم از طريق همين رسانهها به ما مىرسد اما چنان
در چنبر روزمرگىهايمان غرق شدهايم که انگار اينان وجود خارجى ندارند. اين نشاندهنده
آن است که حس انساندوستى و فطرت انسانىمان آنچنان ضعيف شده که عين خيالمان نيست
در يک ثانيه صدها نفر کشته شوند. در چنين شرايطى است که هنرمند به دنياى خيال پناه
مىبرد و تلاش مىکند به نمايش آن زيبايىها و طرح حقايقى بپردازد که بشر سالهاست
از آنها فاصله گرفته است...البته ما نمىتوانيم
و نبايد کس يا کسانى را به این دلیل که روزگارى صاحب آرمان بودند و امروز آن آرمانگرايى
کمرنگ شده است را زير سوال ببريم. آدمها صاحب اختيارند و مىتوانند و حق دارند
نگرش خود را تغيير دهند و طورى ديگرى بينديشند و عمل کنند.......
......... اگر مدیریت های کلان در طول تاریخ کشورمان از ثبات بیشتری
برخوردار بود به تبع آن مجموعه هایکوچک تر هم می
توانستند از
حیات
طولانی تری برخوردار باشند. وقتییک گروه دور هم جمع می شوند و بدون هیچ تکیه گاه و پشتوانه ،
از جان و روح و عمر خودشان مایه
می
گذارند - در حالی که دولت ها
باید از آن ها حمایت کند - و جوانی و روحو اعتقادشان را بی هیچ چشم اندازی خرج می کنند ، تضمینی هم
وجود
ندارد که هر لحظه از هم نپاشند . این ها ست که منجر به
از دست رفتن آرمان ها می شود. ..........
متوسلیان
: شما چرا اين حق را از خودتان گرفتيد و با پايبند ماندن به آرمانهايتان از خيلى
امکانات محروم مانديد؟
صدیق
تعریف: نه اينجور نيست. البته من هم اوضاع و احوالم بد نيست و در حد کفايت از
موقعيت خودم راضىام. من مىگويم کسانى که به قول شما وضع بهترى دارند حق دارند هر
طور که مىخواهند زندگى کنند. اگر من اين طور زندگى مىکنم دليل نمىشود که من
خوبم و ديگرى نه. به هر حال شرايط زندگى من به شکلى پيش رفته که به قول شما قناعت
پيشه کنم هر چند که شايد اين همين قناعتپيشگى
باعث شده خيلى چيزها از دست برود. البته آن چيزها بيشتر ظاهرى است، شهرت و ثروت
بيشتر و چيزهايى که جامعه امروز خيلى به دنبالش سرگردان است! اما به هر ترتيب آن
روزگار سپرى شده است و نمىتوانيم به روزگار سپرى شده برگرديم. فراموش نکنيد که
شرايط اجتماعي، تاريخى ما، ما را به اينجا رسانده است در عين حال خودمان هم در رقم
خوردن اين شرايط نقش داشتهايم. چيزى که بايد يادآورى کنم شرايط کلى حاکم بر جهان
است که روز به روز به سمت بحران و التهاب هر چه بيشتر پيش مىرود.
متوسلیان:
احساس مىشود که حضورتان دير به دير است و ميان کارهايتان فاصله زياد است.
صدیق
تعریف:بخشى از اين ها به خاطر همان آرمانگرايى مزمن است! بخشى ديگر به شرايط
موجود و حاکم بر موسيقى برمىگردد. مگر در طول يک سال چند تا کار خوب ساخته مىشود
و چند تا از اين کارها هم به من پيشنهاد مىشود و نصيب من مىشود.
متوسلیان:
يعنى اگر در يک سال سه کار خوب به شما پيشنهاد شود، مىخوانيد.
صدیق
تعریف: صد درصد. اگر کار خوب به من پيشنهاد شود حتما و با کمال میلمىخوانم. آدمي عمر محدودى دارد. چرا بايد فرصتهاى خوب را از
دست بدهد. برايم هم فرق نمىکند چه کسى ساخته باشد. چه يک جوان، چه آهنگساز کار
کشته و پرمايهاى که ساليان سال تجربه اندوخته است . واقعا
اغلب آثار ساخته شده ساليان اخير به لحاظ کيفى از کيفيت هنرى ممتاز و بالايى
برخوردار نبودهاند. از خودتان بپرسيد در 30 سال اخير چند پروژه موسيقايى خيلى خوب
داشتهايم؟ آيا در اين 30 سال 30 آلبوم درجه يکبا
کيفيت هنرى بالا داشتهايم در حوزه موسيقى ايراني؟ اگر هم سالى يک اثر يا دو اثر
يا سه اثر (به فرض محال) بسيار خوب داشته باشيم، چند تاى آنها مىتوانسته نصيب من
شود. البته در طول عمر هنرى يک هنرمند همه کارهاى او در يک سطح و يک اندازه نيستند.
متوسلیان:
با اين ملاکها حتما تمام آثار شما بايد ماندگار باشند؟
صدیق
تعریف: به هيچ وجه چنين
ادعايى نداشته و ندارم. حداکثر مىشود گفت قابل قبول بودهاند و هنگامى که برمىگردم
و بهشان نگاه مىکنم، از بودنشان شرمنده نيستم. همين الان به شما اعلام مىکنم اگر
کارى هست که صاحب پارامترهاى خوب هنرى است نشنيده آمادگى خواندنشان را اعلام مىکنم.
متوسلیان:
در يک نشست خصوصى به من گفته بوديد که آلبوم «خيالانگيز» انتخاب شما بود از ميان
50-60 اثر از آثار آقاى درخشاني. ملاکهايتان در اين انتخابها چه بود؟
طى
يک پروسه زماني، دانش و بينش و حس و تجربه به شما کمک خواهد کرد تا صاحب يک سليقۀ
شخصى در امر زيبايىشناسى و انتخاب شويد.
متوسلیان:
که معمولا هم شهودى است و نمىتوان توضيحش داد؟
صدیق
تعریف: دقيقا همين طور است.
شهودى را بسيار خوب اشاره کرديد. البته بخشى از اين ملاکها نيز قابل توضيح است و
عقلاني. ملودي، بافت و ساختار اثر، مقدمه و موخره آثار، شعر و تلفيق آن با موسيقى
از جمله مولفههايى است که مىتوان راجع به آنها بيشتر صحبت کرد. اگر من از ميان
مثلا پنجاه قطعه اين هشت قطعه را انتخاب کرده ام،به
اين معنا نيست که هر هشت قطعه کاملا همان چيزى هستند که به طور قطع به يقين همگى
آنها آثارى ايدهال بودهاند. به هر ترتيب برای
آلبوم خيالانگيز تمام تلاش مان را کردیم تا فرایند کارخوب از آب دربیاید ، و
ماحصل کا ر اثری باشد قابل قبول .
متوسلیان:
در انتخاب اشعار هم دخالت داشتيد؟
صدیق
تعریف: هشتاد درصد شعرها را آقاى درخشانى انتخاب کرده بود که بعدا من بعضى از
شعرها را با مشورت خود ایشانتغيير دادم. اين کار
هم علت داشت برخى از اشعار قبلا در آثار ديگران بارهاو بارها اجرا شده بود ؛ من
اشعار ديگرى انتخاب کردم که هموزن و نزديک به معناى آن اشعارى باشد که به ساختار
آن ملودىها بخورد.
متوسلیان:
بىشک شما هم به اين نتيجه رسيدهايد که هنر متعالى آوازخوانى از ميان مردم رخت
بربسته است. به همين خاطر تهيهکنندهها و آهنگسازها کمتر سراغ اين مقوله مىروند..
صدیق
تعریف: بله، اجراى آواز امروز کمرنگ شده است. اما
ببینداساسا مخاطبان و
علاقهمندان به آواز از لايههاى شعورى و حسى قوىترى برخوردارند و تعدادشان بسيار
کمتر از علاقهمندان عام است. در واقع مخاطبان آواز کسانى هستند که عميقتر مىانديشند.
علاوه بر این ، متاسفانه هنر در روزگار ما گرفتار معضل اقتصادی است ، بخصوص در
حوزه موسيقي. طبيعى است که در چنين شرايطى ميزان مخاطبان آواز انگشتشمار خواهند
بود . البته اين را هم
بگويم، بخشى از اين مسئله به انتخاب و سلیقۀ آوازخوانها هم برمىگردد. باید گفت
که هر آن چه که به عنوان آواز خوانده مىشود ، آواز نیست و لزوما نمی تواند بار
معنایی و تاریخی ِ درست واژۀآواز را در بر داشته
باشد . آواز بايد داراى
خصوصيات و ويژگىهاى آواز باشد نه اسم هر زنجمورهاى را آواز بگذاريم! در اين هنر زيبايىهايى وجود دارد که اگر درست ارائه نشود،
تاثير ماندگارى نخواهد داشت. به هر حال متاسفانه هنر هم به سمتى رفته و مىرود که
مانند يک کالاى تجارى و صرفا مصرفى با آن برخورد می شود. طبيعى است که در چنين
شرايطى نقش آواز کمرنگ شود.
متوسلیان:
در يکى از قطعات اين آلبوم ، شما از دوبيتىهاى متعددى استفاده کرديد که متعلق به
دو دوره کاملا متفاوت است. يعنى شعراى متقدم و شعراى معاصر يا متاخر. فکر نمىکنيد
اين تفاوت به بافت اين قطعه زيبا تا حدودى لطمه زده است؟
صدیق
تعریف : اين دو لحن خيلى بيان
متفاوتى ندارد. من اين دوبيتىها را براساس گوشههايى که در قطعات وجود داشت
انتخاب کردم. در واقع هر کدامشان متناسب با یک بخش از تصنیف بوده است . آقاى
درخشانى اين آزادى عمل را براى خواننده گذاشته بود. مثلا دوبيتى زنده ياد حسين
منزوى را در اوج خواندم. مثل فريادى که از اعماق مىآيد. وقتى به آرامش رسيدم،
برمىخوريم به دوبيتى سايه که مىگوید : کبوتر جان که بالت را شکسته است. در واقع
ساختار معنايى اثر به زعم من مىطلبيد که متناسب با ساختار موسيقايى آن دوبيتىها
انتخاب و اجرا شود.
متوسلیان :
تجربه ارکستر بزرگ را قبلا داشتهايد.
اما نه با اين تمرکز. اين تجربه چگونه تجربهاى بود؟
بىشک
تجربه خوبى بود. من سالها قبل هم با آقاى حسين دهلوى تجربۀ اجرا در ارکستر بزرگ
را داشتهام؛ همينطور در پروژه
عبدالقادر مراغهاى و آقاى فرهاد فخرالدينى و چند تجربه ديگر با ايشان، اما گفتم
چيزى که بپسندم مىخوانم. پيش از اين پيشنهادهاى ارکسترال به من کم نشده بود، اما
چندان با ملاکها و سلیقه ام جور درنمىآمد. البته همزمان با «خيالانگيز» اثر
ديگرى به آهنگسازى آقاى يوسف زمانى با ارکستر سمفونيک خواندهام... مجموعهاى به
نام «مهتاب» روى شعر معروف نيما. مىتراود مهتاب، مىدرخشد شبتاب ... مهم اين است
که کار، کار خوبى باشد . در اين صورت ديگر ارکستر بزرگ و کوچک فقط به صرف کوچک يا
بزرگ بودنشان معنايى ندارد.
قمرالملوک وزیری(1282-1338شمسی)، از دیدگاه صدیق تعریف
صدیق تعریف در نبشته ای به مناسبت چهلمین سالگرد در گذشت قمر الملوک وزیری(چهاردهم مرداد)، زیرعنوان "ماه بانوی آسمان آواز ایران" می نویسد " نام قمر با دو ویژگی آمیخته است، اولی حاتم طایی صفت بودن و انسانیت اوست، و دومی قدرت کم نظیر او در اجرای آواز ایرانی است. و اینکه می دانست چگونهحس آمیزی کند و هنر آواز ایرانی را به شکلی نشان دهد که هم خواص بپسندند و هم مردم لذت ببرند. این صفت بارز هنرمندان بزرگ قدیمی بوده و هست، قمر از طاهر زاده*(فرد وسط عکس) آموخت و چه خوب آموخت.
........ نقش قمر فراگیرتر است... اول بخاطر زبان پارسی و لهجه ی تهرانی اصیل و شیرین، و دوم بخاطر نقش سیاسی- اجتماعی که تا اواخر دوره ی قاجار و اوایل پهلوی ناخود آگاه بعهده گرفته بود. و صدای آن دختر 22 ساله، فریاد ِ رسای عقده گشایی های بود که ملتی به عبث در پی سرابی می دوید و خود را از چاهی به چاهی دیگر می انداخت. او بطور مستقیم استاد آواز نداشت ولی فرزند موسیقی دانان عصر خویش درویش خان بود و یا شاگردان او همانند نی داود. قمر آواز و نشاندن شعر بر موسیقی و به خدمت گرفتن شعر در موسیقی و تحریر و تکیه و اشاره و در آمد و فرود و خلاصه همه چیز را غیر مستقیم آموخته بود. قمر در ضرب شناسی وقدرتش در تصنیف خوانی برجسته است.
مقولات: موسیقی ملی و سنتی در تحلیلی از صدیق تعریف

تعریف در سیاهه ای به نام "در کجای جهان ایستاده ایم" به پرسشهایی پاسخ میدهد که در اینجا به بخشهایی از آن اشاره می شود:
او اصطلاح "موسیقی سنتی" راچنین تعریف می کند: آنچه امروز به عنوان موسیقی سنتی ایران مطرح است در واقع هیچ سابقه ای در تاریخ گذشته ی موسیقی ما ندارد و در هیچ کتاب و رساله ی قدیمی نشانی از این واژه نیست. واژه ی سنتی در واقع همین سی چهل سال اخیر به موسیقی ما الصاق کرده اند و ترجمه شده ی واژه ی ترادیسونال زبان فرانسه است، که بیشتر توسط فرنگیان، مستشرقان و ... بکار برده شده است. در واقع خواسته ایم موسیقی خود را با واژه های فرنگی درک کنیم. واژه ی سنت بدلیل اینکه با گذشته گرایی مترادف است و با خود نوعی بار منفی همراه می آورد بلافاصله بازگشت به گذشته را به ذهن متبادر می کند و اینگونه بنظر می آید که کسانی که در رشته ی موسیقی فعالیت می کنند با نو آوری و خلاقیت مخالفند. و این باعث سوء تفاهمات تاریخی شده است، در حالیکه اینگونه نبوده است و بحث بر سر چیزهایی است که بخشی از میراث فرهنگ یک ملت را تشکیل میدهند. .........
بر بستر شناخت کافی و کامل و دقیق از میراث های ملی می توانیم در یابیم که اکنون که هستیم و در کجای جهان ایستاده ایم، تا آنگاه بتوانیم با دستی پر از این منظر حال را در یابیم و احیانا خود را برای رسیدن به آینده آماده کنیم........
موسیقی ایرانی بخشی از فرهنگ و هنر و شناسنامه ی این ملک و این ملت است و مانند سایر انگاره های فرهنگی ریشه در فرهنگ ملی ما دارد و ضرورتی ندارد موسیقی ایران را با تمام قابلیت های آن به عنوان موسیقی سنتی مطرح کنیم .
او در ادامۀ بحث ، نمونه های برجستۀ موسیقی با گرایش های نوآورانه را "داروک" اثر لطفی که بر روی شعر نیما ساخته شده ، و "قاصدک" اثر مشکاتیکان که بر روی شعر اخوان ساخته شده است، معرفی می کند...... بی تردید هر گاه تفکر در جامعه ی ما به معنای درست کلمه تحول پیدا کرد موسیقی واقعی ِ امروز ما نیز شکل خواهد گرفت .
او در ادامه میگوید:
هنوز ردیف موسیقی ایرانی مورد تجزیه و تحلیلی واقعی و جدی قرار نگرقته است. باید کانونها و مراکز جدی تحقیق و پژوهش در مورد آثار گذشتگان و آثار معاصرین ایجاد شود... به طور مثال می توان پیشنهاد ِ ایجاد فرهنگستانی مانند فرهنگستان زبان کرد: فرهنگستان موسیقی که مرجعی باشد برای بر رسی و مطالعه ی موسیقی و پالایشگاهی باشد برای پالایش سره از ناسره.
می خواهم بپرسم که روی موسیقی ما در کدام دانشکده و آکادمی و محفل خصوصی و عمومی به شکل سیستماتیک و روشمند کار شده است؟ کجا دستاوردها و تجربیات بزرگانی چون فارابی، عبدالقادر مراغه ای، صفی الادین ارموی و ابراهیم زلزل و دیگر بزرگان پیشین موسیقی تجزیه و تحلیل و تدریس شده است؟ می پرسم چند کارشناس و موسیقی شناس و متخصص و گروه تحقیق و پژوهش داریم و یا تر بیت شده اند که روی این مباحث بنیادین کار و مطالعه کنند؟
هنوز بسیاری از آهنگسازان ما که به شیوه و سیاق التقاطی شرقی و غربی آهنگ می سازند از تکنیک ها و هارمونی های قرن 18 اروپا استفاده می کنند و این در حالی است که موسیقی دانان مدرنیست کنونی غرب خود به بن بست رسیده اند و چشم به گذشتۀ خود دارند و در آثار شان مجددا از فواصل ربع پرده استفاده می کنند( قبل از اینکه باخ موسیقی اروپا را تعدیل کند، در موسیقی اروپا ربع پرده هم وجود داشته است). از طرفی آیا مگر جهانی شدن ِ موسیقی تنها از طریق ِ ساختن سمفونی و اپرا میسر است ؟ و آیا فقط به این طریق می توانیم خودمان را به جهان الصاق کنیم ؟!! مگر حاج قربان سلیمانی، دهقان زحمتکش و هنرمند خراسانی و مرحوم شهمیرزاد مرادی لرستانی با اجرای دوتار خراسان و سرنای لرستانی، خبرگان و موسیقی شناسان و موسیقی دوستان حرفه ای فستیوال جهانی آوینیون فرانسه را به شگفتی و حیرت و تحسین و احترام وا نداشتند؟
مگر نصرت فاتح علیخان پاکستانی، راوی شانکار و بسم الله خان هندوستانی با همان ساز و آواز بومی خودشان و با حمایت مستمر دولت هایشان جهانی نشدند؟
موسیقی هر منطقه از جهان به لحاظ ساختار و فرم دارای ویژگیهای خاص است و اگر این ویژگیها بنا به مصلحت و سلیقه و یا احیانا اجبار تغییر کند و یا احیانا نا دیده گرفته شود از حس و حال و عاطفه ی اصلی که در ذات آن موسیقی است تا حدود زیادی دور میشود و این موسیقی بخشی از ویژگیهای خود را که ملهم از خصوصیات و حس و حال و فرهنگ و تمدن یک ملت است از دست میدهد. بدیهی است که ساخت و ساز و صدا دهی سازها که ابزاری هستند برای بیان ِ احساسات و عواطف ِ موسیقیایی هر منطقه که طی قرنها و سالها و تجربه ها شکل گرفته اند ؛ اگر این نواها با ابزار موسیقی دیگر ملل اجرا شوند، هم سونوریته( صدا دهی) و هم کشش ها و ریتمها و ضرباهنگ ملودی ها به اجبار دچار تغییر و نقصان می شوند . شکی نیست اگر این ابزارها با آن ترکیبات در دست توانا و خلاق استادی هنرمند و پر احساس قرار گیرند روح ِ احساس خود را برآن خواهد دمید، اما در نهایت باز آن نخواهد بود که موسیقی "ملی " اش بنامیم. ....
"موسیقی ملی " به مجموعۀ جدی و هنری موسیقی تمام مناظق یک سر زمین اطلاق می شود. و بنابر این موسیقی ما هم مجموعه ایست از موسیقی مناطق ایران : موسیقی مقامی، موسیقی آیینی و مذهبی و خانقاهی و حماسی و... و هم چنین موسیقی دستگاهی و ردیف که با همان ابزار و ادوات و رنگ و بوی ویژه ی خود اجرا می شوند.
بهر حال باید سپاسگزار همه ی استادان و پیشکسوتان عزیز و ارجمندی بود که در عرصه ی " موسیقی معروف به موسیقی ملی " زحمت کشیده و می کشند. من خود یکی از علاقمندان به این شیوه از موسیقی هستم. تمامی صحبت ها و نظریات مطرح شده فوق می تواند صرفا یک نظر شخصی باشد و امید وارم این گونه بحث ها میدان وسیع تری را برای بررسی های موشکافانه، عمیق و نو فراهم آورد.
توضیح نویسنده: ادامه ی سیاهه ی حاضر در بخش دوم به چاپ میرسد.
منابع:
بیوگرافی و تمامی نبشته ها از سایت آقای صدیق تعریف بر داشت شده است. بخش بیوگرافی بهمان شکل اصلی است. از مقالات و مصاحبه ها بخشهایی بر داشت شده است. عکسهای خواننده ی محترم ما با استادان، از گالری سایت ایشان بر داشت شده است.
• نام سایت: http://www.sediqtarif.com
• ویکی پدیا
• عکس آقای تعریف در آغاز سیاهه، در جمهوری سن مارینو (که جمهوری مستقلی است و در درون ایتالیا جای گرفته)، توسط نویسنده گرفته شده است.
نویسنده: مهندس سهراب مژده- دانشجوی موسیقی
سیزدهم آپریل 2011- 22 فروردین 1390- بخش اول
ششم خرداد نود