يادداشتي بر مدخل موسيقي ايراني ما

يادداشتي بر مدخل موسيقي ايراني ما

 نويسنده: صديق تعريف
 
 
   اين يادداشت كوتاه مي تواند مدخلي باشد براي ورود به گفت وگوها، مباحث و نقدهاي احتمالي آينده. بي توجهي به تعريف هايمان از واژگان و سرفصل هاي اصلي و تعيين كننده موسيقي ما را در دايره و دور باطل و بي حاصلي قرار مي دهد كه تا به امروز با آن دست به گريبان بوده ايم. اصولادر هر مبحث فرهنگي، علمي، سياسي، اجتماعي براي به نتيجه رسيدن بهتر ابتدا بايد مفاهيم و سرفصل هاي اصلي بحث را كه مطرح است براي طرفين كاملاروشن و واضح باشد تا در همان دور باطل بي نتيجه مورد اشاره قرار نگيريم. آيا واقعا موسيقي موسوم به سنتي همان موسيقي اي است كه به همين نام مثلااز راديو و تلويزيون يا از طريق نوارها و سي دي هاي موجود در بازار و ديگر رسانه هاي موجود مي شنويم؟
   اساسا خود واژه موسيقي سنتي داراي يك بار منفي است و مفهومي ايستا و شبيه به بازگشت به گذشته را به ذهن متبادر مي كند. در باب مبحث مفاهيمي كه تصوير روشن و درستي از آن نداريم نمي توان بحث و گفت وگو به معني درست كلمه را به انجام رسانيد. و به نتيجه رسيد. اغلب موسيقي هاي متداول و معمول امروز كه سنتي هم تلقي مي شوند چندان هم مشخص نيست كه موسيقي سنتي هستند يا نوعي ديگر از ديگر انواع موسيقي.
   عبارت «موسيقي سنتي» مفهوم رسا و جامعي براي موسيقي كلاسيك و پر پشتوانه ما نيست. ترجيحا به نظر من شايد «موسيقي اصيل ايراني» يا «موسيقي ملي» مفاهيمي رساتر و جامع تري براي موسيقي ما باشند و همان طور كه قبلااشاره شد مفاهيم «بازگشت به گذشته» و «ارتجاعي» را هم به ذهن تحميل نمي كند. برداشت عوامانه از موسيقي موسوم به «سنتي» اين گونه معمول است كه هر آنچه را با تار و تنبك و كمانچه و دف و ني و ساير متعلقات اين گونه سازها و چهچه خواننده توام باشد را سنتي تلقي كنند و هر آنچه غير از اينها را كه با سازهاي معمول سينتيسايزر و متعلقات آن توام با صداي بم و زير خوانندگاني فاقد چهچه و تحرير را «پاپ» بنامند. بايد گفت تنها به اعتبار تار و تنبك، كمانچه و چهچه نمي توان آن نوع موسيقي را موسيقي اصيل تلقي كرد. توجه به مناسبات و پيشينه و پيوند تاريخي و اجتماعي و... لازم است تا به اين نوع موسيقي شايد بتوان گفت موسيقي اصيل و ملي ايراني يا به تعبيري معمول تر و رايج تر آن را موسيقي «سنتي» ناميد. اساسا ما در وادي و حوزه موضوعي قدم گذاشته ايم كه به خودي خود اين موضوع و اين حوزه شايبه دار است و درباره بودن و نبودنش سال هاست بحث و جدل و منازعه است. اگر پذيرفته باشيم كه موسيقي موسوم به سنتي يا به تعبيري ديگر موسيقي اصيل ايراني با آن مباني و ساختاري كه موسيقي جدي ايراني بايد داشته باشد، به جرات مي توان گفت كه تقريبا درصد بسيار بالايي از موسيقي هاي موجود و موسوم به سنتي بيشترشان را بايد موسيقي پاپيولار يا عامه پسند ناميد و ادامه طبيعيه موسيقي پيشينه دار و با هويت و صاحب شناسنامه ملي ما به حساب نبايد آورده شوند و اگر قصد و غرض رفتن به سوي نقد صادقانه و آناليز موجوديت موسيقي امروز و گشايش و روزنه يي حتي اندك به سوي اصلاح موجوديت موسيقي باشد البته اينجا فعلاو عجالتا قصد نقد و بررسي آثار موجود در ميان نيست چه بسا كه بسياري از اين آثار سالم و در خور توجه باشند اما متعلق به ساير حوزه هاي موسيقي، از جمله موسيقي موسوم به تلفيقي، فيوژن و... كه در جاي خود اين آثار بايد نقد و بررسي شوند. آثار صاحب اين قلم نيز از اين قاعده نمي تواند مستثني باشد و چرا كه چنين نباشد!! از آنجايي كه فرهيختگان و صاحبنظران عرصه فرهنگ وهنر به اجماعي واحد از تعريف واژگان گوناگون در هنر هاي مختلف نرسيده اند و قطعا دورنمايي نزديك براي اين اجماع نمي توان متصور بود. هر كس از ظن خود اين واژگان را تعريف مي كند. متاسفانه اغتشاش و گوناگوني نظرات نيز راه ناهموار را ناهموار تر كرده و مي كند.
 
 
روزنامه اعتماد، شماره 2747 به تاريخ 17/5/92، صفحه 8 (نگاه دوم)

درباره صدیق تعریف

صدیق تعریف (زاده 25 دی 1335 در سنندج)، ردیف‌دان و خواننده سنتی ایرانی اهل ایران است. صدیق تعریف در دوران فعالیت هنری اش با هنرمندان سرشناس بسیاری از جمله محمدرضا لطفی (در آلبوم چاووش 10 (به یاد طاهرزاده)، جلال ذوالفنون (در آلبوم شیدایی)، حسین علیزاده فرهاد فخرالدینی همکاری داشته‌ است.